خبرنگاری حرفه مقدسی است. کار خبرنگاران ارتقای آگاهی مردم است. و این آگاهی است که خواستها و تمنیات اعضای جامعه را شکل میدهد. نظامهای کارآمد، کارآمدی خویش را مرهون و مدیون خبرنگاران آگاه و جسور و منتقد هستند.
در همه دنیا جریان آزاد اطلاعات و خبررسانی شفاف بنیان و لازمه مردم سالاری است. خبرنگاران آزاده و جسور در همه دنیا از موج سواری مسئولان بر حافظه کوتاه مدت مردم جلوگیری میکنند و بهعنوان حافظه هوشیار و پویا و نیز زبان گویا و حقیقتجوی جامعه عمل میکنند.
با اعتقاد به رسالتی که خبرنگاران دارند پس از ورود به شهرداری اعلام کردم که دیگر شکایتی از رسانهها صورت نخواهد گرفت و در این دوران شاهد آثار و پیامدهای مثبت انتقادها و پیشنهادهای کارشناسانه و دلسوزانه آنها در افزایش کیفیت خدمات مدیریت شهری بودهام.
گر چه در برخی اوقات انتقادهایی به دور از انصاف نیز مطرح شده است ولی باور دارم که یکی از مهمترین نتایج برخورد سلبی و قضائی با یک رسانه تحمیل ناخواسته فشارهای اقتصادی بر یک خانواده فرهنگی خواهد بود که در شرایط کنونی میتواند منجر به تشدید یک معضل اجتماعی نیز گردد.
آیا اگر رسانهای به هر دلیل تعطیل شود، هیچ نهادی خود را متولی جبران فشار زندگی خبرنگارانی که تنها هدف کارشان فرهنگی است، میداند؟ یا تنها ابعاد سیاسی ماجراست که بر همه وجوه سایه میاندازد. کرامت یک انسان فرهنگی چگونه باید حفظ شود؟ در اخلاق دینی ما مگر قبل از هر چیز «کرامت انسانی» نیست؟
سال گذشته گزارشی را دیدم که مرکز پژوهشهای مجلس درباره مسائل و مشکلات حرفه خبرنگاری منتشر کرده بود؛ «خلأ قانونی باعث شده است که این افراد هیچ مصونیت حمایتی برای خود و خانواده شان نداشته باشند... ارائه تعریفی حقوقی از عنوان خبرنگار، تعیین مرجع مشخص صدور کارت، تعیین حقوق حرفهای [و لابد خیلی چیزهای دیگر] از ضروریات است.»
شاید اکنون با گذشت بیش از یک سال از انتشار این گزارش زمان آن باشد که ببینیم نهادهای مرتبط و موظف در این زمینه چه کردهاند و در روز خبرنگار چه مژدهای برای خبرنگاران محترم دارند؟